به بالا بروید

روان‌درمانی فردی

به نام خداوند جان و خرد




روان‌درمانی فردی

روان‌درمانی (Psychotherapy) کاربرد آگاهانه و عمدی روش‌های بالینی و مواضع میان فردی به دست آمده از اصول روانشناختی تثبیت شده است که در آن به افراد کمک می‌شود تا رفتارها، شناخت‌ها، هیجان‌ها و یا ویژگی‌های شخصیتی دیگر خود را تغییر داده و اصلاح نمایند. به بیانی ساده روان‌درمانی یا درمان روانشناختی روشی برای درمان مشکلات روانشناختی، احساسی و رفتاری است که از طریق گفتگوی هدفمند و فنون علمی با پشتوانه پژوهشی انجام می‌گیرد. هر فعالیتی که روان‌درمانی توصیف شود باید فقط به قصد کمک کردن به افراد و به سمت هدف‌هایی باشد که به صورت متقابل درباره آن‌ها توافق شده است.
بسیاری از رویکردهای روان‌درمانی درباره فرایندهایی که منجر به تغییر می‌شوند توافق نظر دارند و تفاوت آن‌ها درباره محتوایی هست که باید تغییر کند. در این روش یک درمانگر متخصص به مراجع کمک می‌کند تا مشکلات و ریشه مشکلات خود را بهتر درک کند و مهارت‌های مقابله‌ای سالم را یاد بگیرد. هدف روان‌درمانی شفابخشی نیست، بلکه هدف آن «تغییر رشد» است. به عبارتی، محور اصلی درمان جنبه‌هایی از تجربه است که در ذات فرایند درمانی وجود دارد و آن مکانیزم‌های تغییر است. روان‌درمانی ترکیبی از علم و هنر است. پژوهش‌های بالینی ممکن است سرانجام در کار بالینی درمانگر اثر بگذارد و آن را شکل دهد، اما رویارویی انسان در مرکز درمان همیشه عمیقا تجربه ای ذهنی و غیر کمی است.
تبادل بین‌فردی در «اینجا و اکنون» در درمانِ موثر روان‌درمانی کارایی زیادی دارد. متخصصان بالینی خوب، انعطاف‌پذیر هستند و نظریه‌های خوب قابلیت کاربرد وسیعی دارند. بنابراین، ترجیح دادن یک گرایش مانع از آن نمی‌شود که درمانگر از مفاهیم یا روش‌های رویکرد درمانی دیگر استفاده نکند.
روان‌درمانی اصولا یک رابطه میان‌فردی است و برقراری رابطه‌ی درمانی نیرومند (اتحاد درمانی) از جمله زمینه‌های مشترک بین تمام انواع روان‌درمانی‌هاست. مکانیزم‌های تغییر در رابطه درمانی، تخلیه هیجانی، توضیح و تعبیر، تقویت، حساسیت‌زدایی، روبه‌رو شدن با مشکل و مهارت آموزی از جمله عوامل مشترک در تمامی انواع روان‌درمانی‌ها هستند. همچنین روان‌درمانی‌ها انواع گوناگونی دارند که از جمله آن‌ها می‌توان به روان‌درمانی فردی، گروه‌درمانی، خانواده‌درمانی، زوج‌درمانی، سکس تراپی، روان‌درمانی کودک و نوجوان و ... اشاره نمود. چه چیزی باید تغییر کند؟ چگونه تغییر روی می‌دهد؟ ذهن انسان فرشی است بافته شده از وراثت، زیست شناسی و روابط که به ما اجازه می‌دهد به شکل ابرموجوداتی که خانواده، قبیله و فرهنگ می‌نامیم در هم تنیده شویم. تاریخچه تکاملی ما ارتباط عمیق بین بدن، مغز، ذهن و ماهیت و کیفیت روابطمان را تبیین می‌کند و به ما این توانایی را می‌دهد تا دیگران را به واسطه روان‌درمانی التیام بخشیم. مغز ما طی میلیون‌ها سال پایستگی، نوآوری و جهش، چهل تکه‌ای از سیستم‌های قدیمی و جدید شده که بسیاری از آن‌ها زبان، سیستم عامل و سرعت پردازش متفاوتی دارند. در هر نقطه‌اى از تكامل ما، انتخاب‌هاى مبتنى بر بقا انجام شده كه به گونه‌ای به ما اجازه داده است تا با چالش‌هاى جديدى انطباق پيدا كند. اين انطباق‌ها نيز خود زمينه‌اى را براى ظهور مشكلات جديد در آينده فراهم كردند. افسوس كه تكامل نه برنامه راهبردى براى آينده بلكه انطباق با شرايط كنونى است.
مغز ما مسيرهاى موازى چندگانه‌اى براى پردازش اطلاعات هشيار و ناهشيار(آگاهانه/ ارادی و ناآگاهانه/خودکار) دارد. اولين مسير مجموعه‌اى است كه ابتدا تكامل بيدا كرده است و شامل «سيستم‌هاى سريع» -مغز خزنده و مغز میانی شامل ساقه مغز، مخچه، سیستم لیمبیک- براى حس‌ها، حركات جنبشى و فرآيندهاى بدنى است و بين ما و ساير حيوانات مشترك است. اين سيستم‌هاى نخستين كه غيركلامى هستند و تفکر هشيار (آگاهانه) به آن‌ها دسترسى ندارد، حافظه ضمنى، ناهشيار يا حافظه جسمانى نامیده مى‌شوند. اين‌ها خاطراتى هستند كه هشيارانه به ياد نمی‌آوریم ولى هرگز فراموش نمى‌كنيم. اين سيستم‌هاى سريع احتمالاً همه آن چيزى است كه پيشينيان ما تا زمان پيدايش آگاهى هشيارانه از آن برخوردار بودند.

سيستم‌هاى دخيل در آگاهى هشيارانه ما كه بعدها تكامل پيدا كردند و سيستم‌هاى آهسته (قشر مخ یا کورتکس مغز) نيز ناميده مى‌شوند، سرانجام منجر به ظهور روايت‌ها، تخيل و تفكر انتزاعى شدند. اين سيستم آهسته كه در نتيجة تعامل‌هاى اجتماعى پيجيده رشد كرد و نيازمند مغز بزرگ‌ترى بود منجر به ظهور خودآگاهى و خودانديشى شد. تفاوت سرعت پردازش بين سيستم‌هاى سريع و آهسته حدود نيم ثانيه است. اين نيم ثانيه حياتى يكى از دلايل اوليه‌اى است كه ما نياز به روان‌درمانى داريم. بگذارید توضيح دهم:
ممكن است نيم ثانيه زياد به نظر نرسد ولى براى مغز مدت زيادى محسوب مى‌شود. در حالى كه ثبت فعاليت مغزى در آگاهی هشيارانه ٦٠٠-٥٠٠ هزارم ثانيه (نيم ثانيه) طول مى‌كشد، مغز اطلاعات حسى، حركتى و هيجانى را طى ٥٠-١٠ هزارم ثانيه پردازش مى‌كند زيرا پردازش هشيارانه مستلزم مشاركت سلول‌ها و سيستم‌هاى عصبى بسيار بسيار بيشترى است. شواهد مربوط به فعاليت سيستم سريع در زندگى روزمره ما آشکار است. اكر به اجاق داغ دست بزنيم يا حين رانندگى با خودرويى كه از جلو مى‌آيد مواجه شويم، بدن ما سريع‌تر از آگاهى هشيارانه واكنش نشان می‌دهد. درك اين امر دشوار است زيرا ذهن ما نيز اين خطاى حسى را ايجاد مى‌كند كه ما كنترل هشيارانه اين بازتاب‌ها را در اختيار داريم. طى اين نيم ثانيه حياتى مغز ما مانند موتورهاى جستجو عمل مى‌كند و به طور ناهشيار خاطرات، بدن و هيجان‌هاى‌مان را به دنبال اطلاعات مرتبط مرور مى‌كند. در واقع ٩٠ درصد درون داده‌هاى وارده به قشرمخ از سوى پردازش عصبى درونى هستند، نه دنياى بيرونى. اين نيم ثانيه به مغز ما فرصت مى‌دهد تا تجربه كنونى‌مان رابر اساس قالبى از گذشته كه ذهن ما به مثابه واقعيت عينى در نظر می‌گيرد، بسازد. نتيجه اين مى‌شود كه ما احساس مى‌كنيم گويى در لحظه حاضر داريم زندگى مى‌كنيم، در حالى كه در واقعيت، نيم ثانيه قبل زندگى مى‌كنيم. به علاوه شكاف پردازش بين اين دو سيستم سریع و آهسته به ما كمك مى‌كند بفهميم چرا بسيارى از ما على رغم شكست‌هاى مكرر به الگوهاى رفتارى قديمى و بى‌ثمر ادامه مى‌دهيم.
سیستم‌های سریع نه تنها اول تکامل پیدا کرده‌اند بلکه طی دوران کودکی ما نیز زودتر رشد می‌کنند. بنابراین یادگیری اولیه که به صورت هشیار به یادنمی‌آوریم تاثیر نیرومندی در سراسر زندگی‌مان دارد. در این راستا روان‌درمانی فرصتی است برای انجام یک سفر ذهنی در زمان در جهت یافتن چیزهایی که در خردسالی آموخته‌ایم و یاد گرفتن اثرات دیرپای آن‌ها بر ما. زمانى كه هشيارانه از يك تجربه آگاه شويم آن تجربه قبل از آن به دفعات بسيار پردازش شده، خاطراتى را فعال و الگوهاى پیچیده رفتار را آغاز كرده است. مغز از رابطه‌هاى گذشته استفاده مى‌كند تا ادراكمان را از افكار، احساسات و نيت ديگران شكل دهد. تحريف‌هاى موجود در اين فرآيند فرافكنانه مى‌تواند يك عمر روابط را خراب كند بدون اين كه هرگز از وقوع آن آگاه باشيم. اين واقعيت كه بسيارى از تجربه‌هاى هشيارانه ما مبتنى بر پردازش مغز ناهشيار است باعث مى‌شود به شدت نسبت به ادراك غلط و اطلاعات غلطى كه ذهن ما تصور مى‌كند حقيقت دارد آسيب‌يذير باشيم. هرجه تحريف‌ها بزرگتر باشند، موفقيت در عشق‌ورزى و كار دشوارتر است. همه درمانگران سعی دارند این سوگیری‌های پردازش یا تحریف‌های در تفکر را که توسط این نیم ثانیه حیاتی ایجاد می‌شود به شیوه درمانی مختص خود هدف قرار دهند. خوشبختانه همان فرآيندهاى تكاملى كه سرچشمه رنج هيجانى ما شدند ابزارهايى را نيز براى التيام در اختيارمان گذاشتند: توانايى ما در برقرارى ارتباط، تطبيق يافتن و همدلى با ديگران. روان‌درمانى يك مداخله نوين نيست بلكه يك محيط يادگيري مبتنى بر رابطه است كه در پيشينه مغز اجتماعى ما ريشه دارد. از اين رو ريشه روان‌درمانى به پيوند بين مادر و كودك، دلبستگى به خانواده و دوستان و راهنمايى بزرگان خردمند باز مى‌گردد. موفقيت بالقوه درمان بر پايه سه سازوكار بنيادين مغز، ذهن و روابط قرار دارد.

مغز اندامى اجتماعى براى انطباق يافتن است كه تكامل آن را شكل داده است تا با ديگران ارتباط برقرار كند و به واسطه تعامل با آن‌ها تغيير كند. روان‌درمانى از توانايى مغز براى تطبيق يافتن و 2. يادگرفتن از يكديگر در جهت ايجاد تغيير انطباقى بهره مى‌گيرد. اين تعامل نزديك بين ارتباط انسانى و يادگيرى، طى قرن‌هاى متمادى در كوره تكامل اجتماعى ريخته شده و قوام يافته است. تغيير به فعال شدن فرآيندهاى شكل‌پذيرى عصبى بستكى دارد. براى اين كه هرگونه تغييرى روى دهد، مغز ما بايد دست‌خوش تغييرات ساختارى شود كه در افكار، احساسات و رفتارهاى ما بازتاب خواهد يافت. از اين رو موفقيت روان‌درمانى به توانايى درمانگر در تحريك شكل‌يذيرى عصبى در مغز مراجعان بستگى دارد تا ارتباط‌هاى جديد برقرار نمايد و ارتباط‌هاى عصبی ديگر را بازدارى كند و شبكه‌هاى عصبى را كه پيش از اين گسسته بودند، پيوند دهد. با يكديگر روايت‌هايى را ايجاد مى‌كنيم كه يكپارچكى عصبى و روانى را تقويت مى‌كنند و در عين حال قالبى را براى هدايت تجربه به سوى آينده مى‌آفرينند. از طريق هم‌سازى (co-construction) داستان‌هاى منسجم از خود، می‌توانیم ظرفیت خوداندیشی، خلاقیت و پختگی خود را توسعه بخشیم. این امر به ویژه برای دستیابی به درکی از گذشته به منظور تحکیم هویت و التیام یافتن از رویدادهای آسیب‌زا ارزشمند است. انواع رویکردهای روان‌درمانی‌ شامل: روانکاوی، روانپویشی، شناختی–رفتاری، طرحواره‌درمانی، روان‌درمانی‌حمایتی، روان‌درمانی بین‌فردی، انسان‌گرایانه، گشتالت درمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، درمان متمرکز بر شفقت، مواجهه‌درمانی روایتی و سایر روان‌درمانی‌های موثر می‌باشد. البته در دنیای امروز بسیاری درمانگران رویکردی التقاطی در درمان مشکلات روانشناختی و با توجه به ویژگی‌های فردی دارند.

کاربردهای روان‌درمانی در حوزه «درمان فردی» شامل موارد زیر می‌باشد:

  • - درمان اختلالات طیف افسردگی

  • - درمان اختلالات طیف اضطراب

  • - درمان اختلالات مرتبط با تروما

  • - درمان اختلالات طیف دوقطبی

  • - درمان اختلالات مرتبط با وسواس

  • - درمان اختلالات تیک

  • - درمان اختلالات خواب- بیداری

  • - درمان بی‌اختیاری ادرار و مدفوع

  • - درمان اختلالات خوردن و تغذیه

  • - مقابله با انواع سوگ و فقدان

  • - درمان مشکلات کنترل تکانه

  • - درمان مشکلات مربوط به الگوهای ناکارآمد شخصیت

  • - درمان کژکاری‌ها، نابهنجاری‌ها و ملال جنسی

  • - اختلالات شدید روانشناختی


شنبه تا چهارشنبه: 9 الی 21
پنج‌شنبه‌ها: 9 الی 15